unavailable
unavailable
مقالۀ حاضر نگاهی گذرا بر احوال بهاءالدین علیبن عیسی اربلی صاحب کشفالغمّه فی معرفةالائمه دارد و ضمن آن برخی از برجستهترین ابعاد شخصیتی وی چون تبار کردی و شهرت تشیع او و نیز منزلت دیوانیاش به اجمال بررسی شده است. در پایان نیز، به لحاظ اهمیت رویکرد خاصی که اربلی به احوال امام رضا (ع) و روابط آن حضرت با مأمون عباسی در فصل خاص آن امام در کشفالغمّه به کار برده، به عنوان فصلی شاخص از انعکاس آرای اربلی در آن کتاب توجه شده است.
عضد یزدی، شاعر و دولتمرد سدۀ هشتم هجری است. از اوایل جوانی به کارهای دیوانی پرداخت و به مقامات عالیۀ حکومتی دست یافت. علاوه بر شاعری، در علوم رایج روزگار خود نیز، مهارت داشت. حافظ، در برخی از غزلیات خود، از شعر او تأثیر پذیرفته است. نسخهای ناقص از دیوان او که در کتابخانۀ نورعثمانیۀ استانبول نگهداری میشود، شامل قصاید، غزلیات، ترجیعبند و قطعات است. از آثار منثور او تنها تقریظ وی بر مجموعه رسائل رشیدالدین فضلالله همدانی در دست است. از میان اخلاف او، پسرش جلال، شاعری نامور بوده و نوهاش ابنجلال نیز شعر میسروده است.
داستان شیخ صنعان از جمله داستانهایی است که در ادبیات ایران پیوسته مورد توجه بوده است و شاعرانی چون عطار آن را به نظم درآوردهاند. شاعران کُرد نیز چندین بار این داستان را ترجمه و بازآفرینی کردهاند که نمونۀ قابل توجه آن، منظومۀ «شیخ صنعان» به گویش گورانی از سرایندهای ناشناس است. از آنجا که تطبیق آثار ادبی در زبانهای مختلف یکی از راههای شناخت دقیق ویژگیهای فکری، فرهنگی، ذوقی و عاطفی اقوام صاحب فرهنگ و ادب است، در این مقاله نگارندگان کوشیدهاند ضمن توضیحاتی دربارۀ شخصیت شیخ صنعان و دقایق زندگی او، سیمای او را در ادبیات کُردی بررسی کنند. در ادامۀ مقاله معرفی نسخههای خطی کُردی این داستان آمده و در پایان نیز منظومۀ شیخ صنعانِ کُردی گورانی با روایت عطار مقایسه شده است تا میزان تأثیرپذیری از روایت عطار مشخص شود.
از مسائلی که در حوزۀ ویرایش نسخ خطی جای تحقیق دارد نگاه قدما به اختلاف نسخههای متون فارسی است، مبحثی که کمتر به آن پرداخته شده است و پرسشهای بیشماری دربارۀ آن بیپاسخ ماندهاند؛ پاسخهایی که بخشی از فرهنگ مغفولماندۀ ما را نشان میدهند و چه بسا در تصحیح انتقادی امروز به کار آیند. ما در اینجا مواضع انتقادی جامی دربارۀ اختلاف نسخ لمعات عراقی و بازتاب این تفاوتها را در شرحی که بر آن نوشته، اشعةاللمعات، نشان میدهیم و به اختصار دربارۀ داوری و صحت و سقم نظرات او بحث میکنیم و در نهایت به جمعبندی آرای او میپردازیم.
خواجه مجدالدین همگر (607ـ686ق) از شاعران برجستۀ ایران در سدۀ هفتم، در یکی از مهمترین مراحل تاریخ اجتماعی و ادبی ایران میزیست؛ دورانی که از لحاظ تاریخ سیاسی ـ اجتماعی مصادف با حملۀ مغول به ایران و، از دیدگاه تاریخ ادبی، مصادف با ظهور سعدی است. از این جهت مطالعه در دیوان او برای شناخت جریانهای ادبی قرن هفتم مفید و شناخت تازه از زندگی و دوران او نیازی اساسی است. در این نقد و بررسی زندگینامهای، کوشیدهایم از شخصیت و اوضاع و احوال زندگی مجد همگر تصویری ارائه کنیم. نام، پدر و نسب، فرزندان، زادگاه و نسبت، تولد و مرگ، سفرها، مقام و شخصیت و هنرهای مجد همگر و معرفی کوتاه دیوان شعر او از مباحث مهم مقاله است. برای دستیابی به این اطلاعات، علاوه بر دیوان مجد همگر، به تذکرهها، تواریخ ادبیات و منابع گوناگون مراجعه شده و اطلاعات موجود گردآوری و نقد شده است.
از شاه نصرتالدین کبود جامه شاعر و امیر نامآور سدۀ ششم اشعار پراکندهای در منابع مختلف باقی مانده است. با وجود سرگذشت جالب و اوج و فرود زندگی وی و تأثیر او در سیاست و ادب روزگار خویش، تاکنون پژوهش دقیق و اطمینانبخشی در احوال و اشعار او صورت نگرفته است. منابع مختلف اشارات فراوانی به زندگی سیاسی و ادبی او دارند و این امر ضرورت جستوجویی دقیق در زندگی او را الزام میکند. به علاوه، از پنج قصیدۀ باقیمانده از وی، تاکنون تنها یک قصیده، آن هم با کاستیهایی، در مطاوی آثاری چون مونسالاحرار، بیاض تاجالدین احمد وزیر، مجمعالفصحا و نظایر آن، منتشر شده است و چهار قصیدۀ دیگر او، که از یک سو بیانگر طرز سخن و شیوۀ شاعری گوینده و از سوی دیگر حاوی اشاراتی به زندگی اوست، منتشر نشده است. مقالۀ حاضر جستوجویی در احوال و حوادث زندگی شاعر و تصحیح اشعار او بر مبنای یگانه دستنویس شناخته شده از اشعار اوست.
مشمشه بیماری کشندۀ مشترک بین انسان و تکسمیان، از دیرباز مورد توجه تمدنهای مختلف بشری، از جمله دامپزشکان دوران اسلامی قرار گرفته و به همین دلیل نامهای متعددی بر آن اطلاق شده است. از میان این نامها، واژۀ فارسی «خُنام» قابل توجه است. بررسیها نشان میدهد که مفهوم این واژه فراتر از توصیف بیماری «مشمشه» بوده و در اصل به هر نوع ناسور لنفاوی، صرفنظر از نوع چرکی که از آن خارج میشود، اطلاق شده است و میتوان آن را به عنوان واژۀ جایگزین برای «لنفانژیت ناسوری اسبان» معرفی نمود. در این مقاله با بررسی این واژه و معادلهای آن در متون طبی و دامپزشکی کهن و متأخر ایران، و نیز بررسی نظرات طبیبان و بیطاران قرون مختلف، سیر معنایی و کاربَری این اصطلاحات مورد بحث قرار گرفته است. در این میان ریشهیابی واژۀ خُنام و ارائۀ پیشنهادهای احتمالی ریشهشناختی نیز از نظر دور نمانده است.
حماسههای دینی از انواع حماسههای تاریخیاند که دربارۀ بزرگان یا آیینهای مذهبی سروده شدهاند. این نوع حماسه در ادب فارسی، از دیرباز تا کنون مصادیق فراوانی داشته است، اما چگونگی شکلگیری این حماسهها، ویژگیها و جایگاه آنها در گسترۀ زبان و ادب فارسی، موضوعی است که به صورت جامع بدان پرداخته نشده است. در این مقاله، با مروری بر حماسه و انواع آن، چگونگی شکلگیری، ویژگیها و جایگاه این نوع حماسهها در ادب فارسی بررسی و مثلاً مشخص شده است که اولاً حماسهسرایی دینی، صرفاً معلول افول حماسهسرایی ملی نیست و حتی در بزرگترین حماسۀ ملی ایرانیان، یعنی شاهنامۀ فردوسی، انواعی از حماسهها (اساطیری، ملی، تاریخی و دینی) در کنار هم آمدهاند؛ ثانیاً حماسههای دینی در ایران، به دلیل وجود انگیزههای قوی مذهبی، مصادیق فراوانی دارند و دارای ویژگیهای خاصی هستند، اگرچه بسیاری از آنها از نظر زبان و بیان ضعیفاند و در آنها نشانههای آشکاری از تقلید آنها از شاهنامۀ فردوسی به چشم میخورد.
سرود مردم بخارا از آن رو در پژوهشهای ما اهمیت بسیار یافته است که نزد گروهی از محققان به عنوان یکی از نخستین سرودههای زبان فارسی به شمار آمده است. مقالۀ حاضر ضمن بررسی کوتاهی از سیر تاریخی نقد و نظرها دربارۀ این سرود، روایتی دیگر از آن به دست میدهد. در این روایت ضمن رد و قبول و نقد و تحلیل برخی از آراء منتقدان، ساختار ادبی سرود، با نگرشی دقیقتر، مورد ارزیابی قرار گرفته است و از سوی دیگر تحلیل تازهای از محتوای سرود با توجه به سیر تاریخی و اهمیت ایدئولوژیک آن ارائه شده است.
یکی از انواع ادبیات فارسی نو، موسوم به فارسی زردشتی است که زردشتیان در دورۀ اسلامی برای ترجمۀ داستانها، اساطیر، آداب و رسوم، سنن و قوانین دین زردشتی از اوستا و زند به فارسی به کار گرفتند. این دسته از متون فارسی به دو دستۀ متقدم و متأخر تقسیم میشوند که از جملۀ نمونههای متقدم آن، متنهای صد در نثر و صد در بندهش است. صد در نثر که شاید بتوان آن را کهنترین متن فارسی زردشتی دانست، متنی است به خط فارسی، با کلمات و عباراتی اوستایی و پهلوی در عقاید، احکام، باورهای زردشتیان که زمان تألیف آن را پیش از 864 یزدگردی (اواخر قرن پانزدهم و اوایل شانزدهم میلادی) میدانند. صد در بندهش نیز متنی است به نثر به خط فارسی و اوستایی که زمان آن را پیش از 896 یزدگردی میدانند. این متون از لحاظ زبانی، نحوی و محتوایی حائز اهمیت زیادی است. در مقالۀ حاضر این دو اثر مهم فارسی زردشتی و نسخههای شناخته شدۀ آن معرفی شده است.
صدر الدین عینی (1256ـ1333ش/1878ـ1954م) پیشگام ادبیات نوین فارسی ـ تاجیکی قرن بیستم ورارود به شمار میآید. او منتقد، شاعر، نویسنده، تاریخنویس و زبانشناس بوده و آثاری در هر یک از این زمینهها خلق کرده که بیشتر آنها سهم بزرگی در دگرگونیهای ادبی، اجتماعی و فرهنگی ورارود قرن بیستم داشته است. نگاه ویژۀ عینی در بیشتر آثارش با تعریف خاص سوسیالیسم روسی معنا مییابد. این تحقیق با نگاهی انتقادی در پی پاسخ به چند پرسش در حوزۀ چگونگی زیست و آثار این بزرگمرد و نگاه او به ایران و جایگاهش در میان جامعۀ ادبی ایران است. آثار صدرالدین عینی که برگرفته از افکار و اندیشههای اوست نقطۀ عطف آزادگی و پیوستگی او را یکجا در خود دارد و انقلاب اکتبر 1917 روسیه مبدأ این دوگانگی است. برخی آثار عینی چون کتاب یادداشتها و جلادان بخارا به گونۀ فکری اول و رمانها، اشعار و مقالات او به گونۀ فکری دوم تعلق دارند.